گفتگوی امشب مون حاوی مطالب مهمی بود.
براش کمی از کارهای امروز گفتم که گفتگو شروع بشه
گفت دیدی کنکور ارشد عقب افتاد؟
گفتم آره، میخوام فرصتو مغتنم بدونم بخونم. (هنوز نخوندم ولی اون ته دلم حس میکنم باید این مدت رو قدر بدونم حتما. ک روز کنکور نگم کاش ی ذره بیشتر خونده بودم و یا بعدا اشتیاق و علاقه ی شدیدم به رشته ام باعث نشه مدام حسرت بخورم چرا ادامه ندادم،اگه الان تلاش کنم و حتی قبول نشم احتمال اینکه سال بعدی هم توان براش بذارم هست.)
همس هم ک از همون جلسات خواستگاری خیلی مهربانانه

وصیه کرده بود به معلمی فکر کنم، مجددا گفت: این یعنی که نمیخوای آزمون استخدامی آموزش و پرورش رو شرکت کنی؟
همسرم نه اینکه هیچ اصراری به اشتغال من داشته باشه برای چیزی، نه. فقط دغدغه اش برای جامعه باعث شده بارها در این مورد با من صحبت کنه.
اولین باری که ما بعد از محرمیت درمورد دغدغه هامون باهم حرف زدیم، می‌گفت:« چقدر یه معلم میتونه رو جامعه اثرگذار باشه
مخصوصا شما، که هم دلت می‌خواد مفید باشی، هم پر از دغدغه ای، هم جوانی و باحوصله.» و می‌گفت معلمی شغلیه که با روحیات یک خانم سازگاره. در راستای نقش های خانوادگیش هم هست.
مرخصی هاشم زیاده ساعت کاریش کم.
من تمام این گفته های همسرم رو میپذیرفتم. قبول داشتم. و دارم.
اصلا من کسی ام که از همون ابتدایی دلش می‌خواست معلم باشه.
تا سال اول دانشگاه.
ولی
امسال، خیلی خسته شدم
امسال به حدی تنش داشتم و از این مسئولیت سنگینی که داشتم گذشتم، که دلم و حتی عقلم حکم می‌کنه فعلاا خودم رو بندِ قولی و مسئولیتی نکنم که علاقه ای بهش ندارم
مخصوصا که بعد از تجربه ی معلمی تو سال اول کارشناسیم، حس کردم چندان شوقی بهش ندارم.
جمعه که رفته بودیم باهم بیرون. بهم گفت 31 اردیبهشت ثبت نام آزمون استخدامیه.
منم سفره دلو وا کردم و نتیجه ی گفتگوهای اخیرمون با رفقا درمورد اشتغال ن رو براش بسط دادم.
گفتم شما آقایی خیلی برات راحته از کنار بعضی موضوعات رد بشی، یه زن ولی تحمل خیلی چیزا رو نداره. خیلی از مسائل جامعه رو وقتی می بینه نمیتونه هضم کنه، نابود میشه، این حال بد روحی میاد تو خانوادش، حتی همین معلمی.
اسمش اینه که تو فقط با بچه های پاک و تاثیرپذیر طرف حسابی، ولی درواقع با والدین شون، با آقایون، با مدیر، با ناظم ها، درارتباطی و تک تکشون از تو توقع دارند بهترین باشی. خانواده ها ادب و اخلاق و نمره و همه چی بچه شون رو از تو میخوان و به همه عالم بدهکار میشی.
گفتم یه معلم تمام وقت ذهنش درگیر دانش آموزهاشه.
گفتم من تو همون یک سالی که با 23 تا دانش آموز معلمی رو تجربه کردم فهمیدم که خیلی شغل سختیه و هنوزم که هنوزه ذهنم درگیر اونها و مشکلات شونه. من یه آدم لطیفم، نمیتونم تاب بیارم
و پیش خودم فکر کردم که دیگه چیزی از روحم برای بچه های خودم نمیمونه
همسرم سکوت کرد.
چیزی نگفت.
ولی چهره اش درهم رفته بود
گرفته شد.
فهمیدم این سکوتش اختیاریه و نشان از ناراحتی اش. ولی علتش رو نتونستم متوجه شم.
گفتم چرا سکوت کردی؟
اهل سرزنش کردن نیست، سرشو متاسف ت داد و گفت: هیچی. واقعا هیچی. خودت میدونی. خودت تصمیم می‌گیری عزیزم. ولی این حرف های یه فعال فرهنگی نیست.
اگه باور تو اینه که گفتی، پس چرا تو بسیج فعالیت داری؟
اگه بسیجی ها همه اینجوری فکر میکردن از بسیج چیزی مونده بود الان؟
و سکوت
رسیده بودیم به مقصد.
لابلای مزار شهدا در سکوت مطلق شروع به راه رفتن کردیم.
دلجویانه و البته با همون حال ناراحتش گفت خیلی خب، نرو تو فکر.
ولی من نیاز داشتم به فکر کردن
به فکر کردن عمیییق
دو سه بار دیگه سعی کرد ذهنمو منحرف کنه و بهم این اطمینان رو داد که: «تصمیم گیرنده خودتی. من برای شخص خودت دارم میگم. ولی واقعا متعجب شدم ازت
این حرف ها، حرف های تو نباید باشن«
من بهش افتخار کردم باز هم
به حرص خوردن های عاقلانه اش.
و فکر کردن بر سر این موضوع رو به بعد که تنها باشم موکول کردم.
بهم گفت دیگه هیچوقت سر این موضوع باهم بحثی نداریم، می‌سپارم به خودت.
اون روز تموم شد.
فقط من گذری از شهدا خواستم که راه درست رو نشونم بدن.
میدونم که خسته ام
ولی.شاید بتونم خیلی زود احیا بشم.
گاهی این حربه ی شیطانه که یه نیروی فعال پر از انگیزه رو خسته و درمانده نشون بده و زمین گیرش کنه.هی بگه نمیتونی، نمی تونی.
کنار قبر شهید بهشتی دیدم ارتباط خوبی برقرار کرده، ایستادم به نگاه کردنش.
یاد اون روز افتادم که سر اردوی مشهد نگران بودم
بعد از اینکه کار انجام شد بهم گفت دیدی هیچی نبود، دیدی استرس نداره. این چیزا بچه بازیه خانم، به کارهای بزرگتر فکر کن.
به خودم گفتم مانعش نباش
این بشر داره بزرگ فکر میکنه، نگران نباش. همراهش شو
خدا خیلی بزرگه
و دیگه رفتم پایین پای شهید بهشتی. که یک ملت بوده.
باهاش حرف زدم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Brent بلاگ شخصی محمدجواد منصورزاده شکرتیغال Jeff دانلود فیلم و سریال و کارتون نمونه سوالات استخدامی برنامه های منحصر بفرد آموزش تعميرات برد Rod